۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

بیرون از تو
لحظه ای نیست
کمی درنگم بده
در آغوشت
آشکارا
لبخند می زنی
آبشارا
روی سرم می ریزد
خنکایت
..
زلالی تو
نامت را 
در ذهن همه ی مورچه ها  
می نویسم 
وقتی زیر خاک باشم 
... 
از خاک بیشتر می شوند 
اهل عشق تو
قلم 
در شراب زد 
تو را 
روی خاک 
کشید 
خدایی 
که مست بود