گریستار
مردمانی هستند که بسیار می گریند؛بی آن که گریستن را دوست داشته باشند
۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه
در را
باز می کنم
روشنای تو
در خانه می ریزد
نگفته بودی
هم سایه ی آفتابی
اگر می دانستند
شانه هایت
چه لطیف است
می آمدند
لانه می کردند
...
گنجشک اند دیگر
نمی فهمند
دور شده ای از من
جیکت هم در نمی اید
عیبی ندارد
ولی
این رسم گنجشکی نیست
کلمه هایت را
دوست دارم
دست توی جیب آسمان داری
ستاره بارانم می کنی
۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه
باور کن
گنجشک های توست
این عاشقانه ها
لبخند که میزنی
جیک جیک من هم در می آید
۱۳۸۹ خرداد ۲۵, سهشنبه
دل واپس کدام مسافرند
این پلک های یا کریم
که از پشت شیشه
می پرند
هر چه
گریه می کنم
تو شادتر می شوی
چنان که ابر و درخت
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)
صفحات
صفحه اصلی
درباره من
جواد فراهانی
دانش اموخته ی حقوق بشر دانشگاه تهران
مشاهده نمایه کامل من
اشتراک در
پستها
Atom
پستها
تمام نظرات
Atom
تمام نظرات
دنبال کننده ها
بايگانی وبلاگ
▼
2010
(57)
▼
ژوئن
(26)
ژوئن 24
(4)
ژوئن 23
(1)
ژوئن 15
(4)
ژوئن 13
(3)
ژوئن 07
(4)
ژوئن 05
(4)
ژوئن 03
(3)
ژوئن 01
(3)
◄
مهٔ
(31)
مه 31
(4)
مه 30
(4)
مه 29
(4)
مه 28
(3)
مه 27
(3)
مه 26
(3)
مه 25
(4)
مه 24
(3)
مه 23
(3)